جای پا

جای پا

خواب دیدم در ساحل با خدا قدم می زنم. بر پهنه آسمان صحنه هایی از زندگی ام برق زد.

در هر صحنه دو جفت جای پا بر روی شن دیدم یکی متعلق به من و دیگری متعلق به خدا.

وقتی آخرین صحنه در مقابلم برق زد. به پشت سر و به جای پاهای روی شن نگاه کردم.

متوجه شدم که چندین بار در طول زندگی ام فقط یک جفت جای پا روی شن بوده است.

همچنین متوجه شدم که این در سخت ترین و غمگین ترین دوران زندگی ام بوده است. این واقعا برایم ناراحت کننده بود و در باره اش از خدا سوال کردم: خدایا تو گفتی اگر به دنبال تو بیایم در تمام راه با من خواهی بود ولی دیدم که در سخت ترین دوران زندگی ام فقط یک جفت جای پا وجود داشت؛ نمی فهمم چرا هنگامی که بیش از هر زمان دیگر به تو نیاز داشتم مرا تنها گذاشتی؟

خدا پاسخ داد: بنده بسیار عزیزم ؛ من در کنارت هستم و تنهایت نخواهم گذاشت.اگر در آزمون ها و رنج ها فقط یک جفت جای پا دیدی؛ زمانی بود که تو را در آغوشم حمل می کردم.

نظرات 4 + ارسال نظر
مژده یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:27 ب.ظ http://me2.blogsky.com

منم این متن رو خیلی دوست دارم

آرش و مریم یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1385 ساعت 10:55 ب.ظ http://www.arashmaryam.mihanblog.com/Author/1/Cat/1.aspx

سلام
وب لاگ زیبایی دارید
موفق و پیروز باشی
به ما هم سر بزن

مینا پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:22 ق.ظ

منم مدتهاست دنبال یه جای پامیـگردمو پیدا نمیکنم.همیشه موفق و بدون error باشی.

لادن پنج‌شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:32 ب.ظ http://www.sokotha.blogfa.com

فوق العاده زیبا بود دوست خوبم
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد