-
عشق
شنبه 26 اردیبهشتماه سال 1388 21:27
پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. پشت سر هر آنچه که دوستش می داری. و تو برای اینکه معشوقت را از دست ندهی، بهتر است بالاتر را نگاه نکنی. زیرا ممکن است چشمت به خدا بیفتد و او آنقدر بزرگ است که هر چیز پیش او کوچک جلوه می کند. پشت سر هر معشوق، خدا ایستاده است. اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی، اگر عشقت گذراست و تفنن و...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 25 اردیبهشتماه سال 1388 00:10
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم من نمی خواهم این مزرعه را از دست...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 23 اردیبهشتماه سال 1388 16:20
مرکز آموزش بزرگسالان برگزار میکند کلاسهاى بهاره براى خانم ها ثبت نام تا پایان اردیبهشت ماه توجه: به دلیل پیچیدگى و مشکلى موضوعات، براى هر کلاس بیش از 8 نفر ثبت نام نمیشود. کلاس ١ چگونه 2.5 متر ماشین رو تو 6 متر جای پارک کنیم؟ برگزارى به صورت مرحله به مرحله همراه با نمایش اسلاید مدّت: ٤ هفته، دوشنبهها و چهارشنبهها...
-
او معنای رحیم را می دانست
سهشنبه 22 اردیبهشتماه سال 1388 19:48
روزی عارفی ندایی از غیب شنید ............ ....... که ای اهل دل ............ ......... . آیا می خواهی آنچه از درون تو می دانیم ، بر مردم آشکار کنیم تا بفهمند که تو آنقدرها هم که نشان می دهی زاهد و عارف نیستی ؟؟؟؟؟ و عارف پاسخ داد : آیا تو می خواهی که من به مردم بگویم که حد و اندازه بخشش و رحمت تو چقدر است تا آنها بی...
-
هفت بار روح خویش را آزردم
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1388 00:36
هفت بار روح خویش را آزردم اولین بار زمانی بود که برای رسیدن به بلندمرتبگی خود را فروتن نشان می داد دومین بار آن هنگام بود که در مقابل فلج ها می لنگید سومین بار آن زمان که در انتخاب خویش بین آسان و سخت،آسان را برگزید چهارمین بار وقتی مرتکب گناهی شد، به خویش تسلی داد که دیگران هم گناه می کنند پنجمین بار آنگاه که به دلیل...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 18 اردیبهشتماه سال 1388 23:42
مردم اغلب غیر منطقی ، خود محور و متعصب هستند در هر حال آنها را ببخش! اگر مهربان باشی مردم تو را متهم می کنند که پشت این مهربانی ها ، هدف های خود خواهانه پنهان شده است در هر حال ، مهربان باش! اگر موفق شوی ، دوستان دروغین و دشمنان واقعی به دست خواهی آورد ، در هر حال ،موفق شو! اگر صادق و صریح باشی ، ممکن است تو را فریب...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 21:51
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 14 اردیبهشتماه سال 1388 16:29
زیباترین جاده های دنیا
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 اردیبهشتماه سال 1388 16:29
دلآرا دارابی اعدام شد محمد مصطفایی وکیل دادگستری میگوید که دلآرا دارابی صبح امروز جمعه در رشت اعدام شد. آقای مصطفایی با اعلام این خبر افزوده است که حکم اعدام خانم دارابی در زندان مرکزی رشت و بدون اطلاع وکلای وی به اجرا گذاشته شده است. وی در گفتگو با زمانه، روند اجرای حکم دلآرا را غیرقانونی خواند و گفت: «بر اساس...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1388 16:12
"دکتر امامی رضوی معاون سلامت وزارت بهداشت از افزایش حقوق متخصصان به ماهانه 3 تا 5 میلیون تومان در شهرستانهای محروم خبر داد" (مجله نظام پزشکی شماره 43-42 ابان و آذر 1387 صفحه 80) همیشه همه به فکر بیماران و مردم محروم هستند ودر مطبوعات ما نیز از بی اخلاقی جامعه پزشکی و اینکه در اکثر موارد بدنبال پر کردن جیب...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 فروردینماه سال 1388 12:50
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 27 فروردینماه سال 1388 21:38
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 فروردینماه سال 1388 12:51
وقتی راه رفتن آموختی، دویدن بیاموز. و دویدن که آموختی ، پرواز را. راه رفتن بیاموز، زیرا راه هایی که می روی جزیی از تو می شود و سرزمین هایی که می پیمایی بر مساحت تو اضافه می کند. دویدن بیاموز ، چون هر چیز را که بخواهی دور است و هر قدر که زودباشی، دیر. و پرواز را یاد بگیر نه برای اینکه از زمین جدا باشی، برای آن که به...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 16 فروردینماه سال 1388 01:37
برقص چنانکه گویی کسی تو را نمی بیند عشق بورز چنانکه گویی هرگز آزرده نشده ای بخوان چنانکه گویی کسی تو را نمی شنود زندگی کن چنانکه گویی بهشت روی زمین است
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 9 فروردینماه سال 1388 01:02
امروز صبح که از خواب بیدار شدی، نگاهت می کردم، امیدوار بودم که با من حرف بزنی، حتی برای چند کلمه، نظرم را بپرسی یا برای اتفاق خوبی که دیروز در زندگی ات افتاد، از من تشکر کنی، اما متوجه شدم که خیلی مشغولی، مشغول انتخاب لباسی که می خواستی بپوشی، وقتی داشتی این طرف و آن طرف می دویدی تا حاضر شوی فکر می کردم چند دقیقه ای...
-
سال نو مبارک
سهشنبه 4 فروردینماه سال 1388 23:34
سال نو مبارک تعطیلات خوبی داشته باشید
-
Dance me to the end of Love
سهشنبه 20 اسفندماه سال 1387 00:26
Dance me to the end of Love Lyrics : Dance me to your beauty with a burning violin Dance me through the panic 'til I'm gathered safely in Lift me like an olive branch and be my homeward dove Dance me to the end of love Dance me to the end of love Oh let me see your beauty when the witnesses are gone Let me feel you...
-
مناجات
شنبه 17 اسفندماه سال 1387 18:55
خدایا، به من قدرت تحمل عقیده "مخالف" ارزانی کن. خدایا، مرا همواره، آگاه و هوشیار دار، تا پیش از شناختن "درست" و "کامل" کسی یا فکری – مثبت یا منفی- قضاوت نکنم. خدایا، شهرت، منی را که:"می خواهم باشم"، قربانی منی که:"می خواهند باشم"، نکنند. خدایا، به هر که دوست میداری...
-
Everybody knows
سهشنبه 13 اسفندماه سال 1387 03:46
Leonard Cohen Everybody Knows Lyrics : Everybody knows that the dice are loaded Everybody rolls with their fingers crossed Everybody knows that the war is over Everybody knows the good guys lost Everybody knows the fight was fixed The poor stay poor, the rich get rich That's how it goes Everybody knows Everybody knows...
-
جهان سوم
دوشنبه 5 اسفندماه سال 1387 21:06
آخر ساعت درس یک دانشجوی دوره ی دکترای نروژی ، سوالی مطرح کرد : استاد ، شما که از جهان سوم می آیید ، جهان سوم کجاست ؟ فقط چند دقیقه به آخر کلاس مانده بود . من در جواب مطلبی را فی البداهه گفتم که روز به روز بیشتر به آن اعتقاد پیدا می کنم . به آن دانشجو گفتم : جهان سوم جایی است که هر کس بخواهد مملکتش را اباد کند ، خانه...
-
Lyrics
جمعه 2 اسفندماه سال 1387 22:15
Lyrics He's just the kind of man او فقط یک مرد مهربان بود You hear about شما دربارش شنیده بودین Who leaves his family for An easy out کسی که خانوادش رو ترک کرد برای زندگی بهتر... They never saw the signs آن ها هرگز آهنگ را ندیدن(نشنیدن..لمس نکردند) He never said a word او هرگز کلمه ای نگفت He couldn't take another day...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 30 بهمنماه سال 1387 23:05
با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند
-
فقط برای خودت
شنبه 12 بهمنماه سال 1387 20:37
فقط برای خودت! روزی پسـری جـوان و پرشـور از شهـری دور نزد شیوانا آمد و به او گفت که می خواهد در کمترین زمان ممکن درس های معرفت را بیاموزد و به شهر خودش برگردد. شیوانا تبسمی کرد و گفت: برای چه این قدر عجله داری!؟ پسرک پاسخ داد: می خواهم چون شما مرد دانایی شوم و انسان های شهر را دور خود جمع کنم و با تدریس معرفت به آن ها...
-
نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش
یکشنبه 6 بهمنماه سال 1387 00:30
نامه آبراهام لینکلن به معلم پسرش: به پسرم درس بدهید او باید بداند که همه مردم عادل و همه آن ها صادق نیستند ، اما به پسرم بیاموزید که به ازای هر شیاد ، انسان صدیقی هم وجود دارد . به او بگویید ، به ازای هر سیاستمدار خودخواه ، رهبر جوانمردی هم یافت می شود . به او بیاموزید ، که در ازای هر دشمن ، دوستی هم هست . می دانم که...
-
To return to innocence
پنجشنبه 26 دیماه سال 1387 22:18
That's not the beginning of the end That's the return to yourself The return to innocence. Love - Devotion Feeling - Emotion . Love - Devotion Feeling - Emotion . Don't be afraid to be weak Don't be too proud to be strong Just look into your heart my friend That will be the return to yourself The return to innocence ....
-
جغد
پنجشنبه 12 دیماه سال 1387 23:13
جغد جغدی روی کنگرههای قدیمی دنیا نشسته بود. زندگی را تماشا میکرد. رفتن و رد پای آن را. و آدمهایی را میدید که به سنگ و ستون، به در و دیوار دل میبندند جغد اما میدانست که سنگها ترک میخورند، ستونها فرو میریزند، درها میشکنند و دیوارها خراب میشوند. او بارها و بارها تاجهای شکسته، غرورهای تکه پاره شده را لابهلای...
-
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
چهارشنبه 11 دیماه سال 1387 12:39
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه ی جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پرگشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه...
-
پدر بزرگ
سهشنبه 10 دیماه سال 1387 01:35
پدر بزرگ، درباره چه می نویسید؟ درباره تو پسرم، اما مهمتر از آنچه می نویسم، مدادی است که با آن می نویسم. می خواهم وقتی بزرگ شدی، مثل این مداد بشوی. پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید: اما این هم مثل بقیه مداد هایی است که دیده ام پدر بزرگ گفت: بستگی دارد چطور به آن نگاه کنی، در این مداد پنج صفت هست که...
-
HAPPY CHRISTMAS
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 23:04
HAPPY CHRISTMAS God sends His lovely angel tears To us this time of year They float and tumble through the air And send out Christmas cheer. Each flake He sends is special From out of wintry skies They paint a pretty picture To soothe our weary eyes. They glide and twirl as if to say The season’s just begun And gently...
-
دخترک و پیرمرد
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 18:27
فاصله دخترک تا پیرمرد یک نفر بود، روی نیمکتی چوبی، روبروی یک آبنمای سنگی. پیرمرد از دختر پرسید: - غمگینی؟ - نه. - مطمئنی؟ - نه. - چرا گریه می کنی؟ - دوستام منو دوست ندارن. - چرا؟ - چون قشنگ نیستم - قبلا اینو به تو گفتن؟ - نه. - ولی تو قشنگ ترین دختری هستی که من تا حالا دیدم. - راست می گی؟ - از ته قلبم آره دخترک بلند...