-
گابریل گارسیا
یکشنبه 8 دیماه سال 1387 18:15
هیچکس لیاقت اشکهای تو را ندارد و کسی که چنین ارزشی دارد باعث اشک ریختن تو نمیشود . گابریل گارسیا مارکز
-
آهنگر
چهارشنبه 4 دیماه سال 1387 00:16
آهنگری پس از گذرندان جوانی پرشرو شور تصمیم گرفت روحش را وقف خدا کند . سالها با علاقه کار کرد ، به دیگران نیکی کرد ، اما با تمام پرهیزکاری ، در زندگی اش چیزی درست به نظر نمی آمد حتی مدام مشکلات بیشترمیشد . تک یک روز عصر ، دوستی به دیدن او آمده بود ، و از وضعیت دشوارش مطلع شد و گفت " واقعا عجیب است درست بعد ازاین...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 دیماه سال 1387 23:46
Every time I look in the mirror هر وقت در آینه نگاه می کنم All these lines on my face getting clearer این خطوط روی صورتم آشکارتر میشوند The past is gone گذشته رفته است It went by, like dusk to dawn مثل گذر از غروب تا طلوع Isn't that the way راهش این نیست؟ Everybody's got their dues in life to pay هر کس به زندگی بدهی...
-
lyric
یکشنبه 1 دیماه سال 1387 18:09
May it be an evening star Shines down upon you آیا ممکنه یه ناهید بر فرازه تو به طرفه پایین نور افشانی کنه؟ May it be when darkness falls آیا ممکنه وقتی که تاریکی همه جا پخش میشه Your heart will be true قلبت خالص بمونه؟ You walk a lonely road تو در یه جاده تنها قدم میزنی Oh! How far you are from home اوه! تو چقدر دوری...
-
شب یلدا
جمعه 29 آذرماه سال 1387 22:56
شب یَلدا یا شب چِله آخرین شب آذرماه، شب پیش از نخستین روز زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک میدارند و این شب را جشن میگیرند. پیشینهٔ جشن یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار میکردهاند. در...
-
خدایا
جمعه 22 آذرماه سال 1387 21:36
خدایا چه لحظه هایی که در زندگی تو را گم کردم اما تو همیشه کنارم بودی چه دقیقه ها که حضورت را فراموش کردم اما تو فراموشم نکردی چه ساعت هایی که غرق در شادی و غرور، تو رو که پشت همه موفقیت هایم پنهان شده بودی از یاد بردم اما تو همیشه به یادم بودی خدایا وقتی خسته از همه جا و همه کس ناامیدانه به تو پناه آوردم تو پناهم دادی...
-
قطاری به مقصد خدا
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 16:47
قطاری به مقصد خدا قطاری که به مقصد خدا می رفت لختی در ایستگاه دنیا توقف کرد. و پیامبر رو به جهان کرد و گفت: " مقصد ما خداست. کیست که با ما سفر کند؟ کیست که رنج و عشق را توامان بخواهد؟ کیست که باور کند دنیا ایستگاهی است تنها برای گذشتن؟ " قرنها گذشت اما از بیشمار آدمیان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند. از جهان...
-
شعری از پابلو نرودا
دوشنبه 27 آبانماه سال 1387 13:15
ترجمه از احمد شاملو به آرامی آغاز به مردن میکنی اگر سفر نکنی؛ اگر کتابی نخوانی؛ اگر به اصوات زندگی گوش ندهی؛ اگر از خودت قدردانی نکنی . به آرامی آغاز به مردن می کنی اگر برده عادات خود شوی؛ اگر همیشه از یک راه تکراری بروی؛ اگر روزمرگی زندگی را تغییر ندهی؛ اگر رنگ های متفاوت به تن نکنی؛ یا اگر با افراد ناشناس صحبت نکنی...
-
نیکی و بدی
یکشنبه 26 آبانماه سال 1387 15:58
لئوناردو داوینچی موقع کشیدن تابلو "شام آخر", دچار مشکل بزرگی شد: می بایست "نیکی" را به شکل عیسی" و "بدی" را به شکل "یهودا" یکی از یاران عیسی که هنگام شام تصمیم گرفت به او خیانت کند, تصویر می کرد. کار را نیمه تمام رها کرد تا مدل های آرمانی اش را پیدا کند. روزی دریک مراسم...
-
کوله
شنبه 25 آبانماه سال 1387 20:24
در کولهات چه داری؟ کولهپشتیاش را برداشت و راه افتاد. رفت که دنبال خدا بگردد؛ و گفت: تا کولهام از خدا پر نشود برنخواهم گشت. نهالی رنجور و کوچک کنار راه ایستاده بود. مسافر با خندهای رو به درخت گفت: چه تلخ است کنار جاده بودن و نرفتن. و درخت زیر لب گفت: ولی تلختر آن است که بروی و بی رهاورد برگردی. کاش میدانستی آن...
-
گفتگو با خدا
جمعه 24 آبانماه سال 1387 07:40
گفتگو با خدا شبی در خواب دیدم که با خدا گفتگو می کنم. خدا از من پرسید: دوست داری با من صحبت کنی؟ پاسخ دادم: اگر شما فرصت داشته باشید. خدا لبخندی زد و گفت: زمان من ابدیت است، چه سؤالاتی در ذهن داری که می خواهی از من بپرسی؟ من سؤال کردم: چه چیزی در آدمها شما را بیشتر از هر چیزی متعجب می کند؟ خدا جواب داد: - اینکه از...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1387 21:54
پروردگارا به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند محبت کنم به کسانی که محبتی درحقم نکردند
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 22 آبانماه سال 1387 15:40
یک دعای زیبا خداوندا ... مرا انسانی بساز که ترا بشناسد و خودرا بشناسد. مرا چندان قوی گردان که به گاه ناتوانی از سستی خود آگاه گردم. چنان جسور و با شهامتم کن که بهنگام وحشت جرات مقابله بــا خویشتن را داشته باشم. مرا انسانی بساز که بهنگام شکست شرافتمندانه درخوداحساس کبر و غرورکنم و به گاه پیروزی فروتن ونجیب باشم. مرا...
-
پنجره
سهشنبه 21 آبانماه سال 1387 15:29
در بیمارستانی ، دو مرد بیمار در یک اتاق بستری بودند. یکی از بیماران اجازه داشت که هر روز بعد از ظهر یک ساعت روی تختش بنشیند . اما بیمار دیگر مجبور بود هیچ تکانی نخورد و همیشه پشت به هماتاقیش روی تخت بخوابد. آنها ساعتها با یکدیگر صحبت میکردند، از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف میزدند. هر روز...
-
خواب
دوشنبه 20 آبانماه سال 1387 23:24
روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشتههاست و به کارهای آنها نگاه میکند، هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامههایی را که توسط پیکها از زمین میرسند، باز میکنند، و آنها را داخل جعبه میگذارند. مرد از فرشتهای پرسید، شما چکار میکنید؟! فرشته در حالی که داشت نامهای را باز...
-
یک داستان زیبا و واقعی
چهارشنبه 15 آبانماه سال 1387 03:29
در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلّم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آنها قائل نیست. البته او دروغ می گفت و چنین چیزى امکان نداشت. مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى...
-
نامه عاشقانه پسر 10 ساله به دختر همسایشون
پنجشنبه 9 آبانماه سال 1387 13:59
نامه عاشقانه پسر 10 ساله به دختر همسایشون - عشق کودکانه
-
روز کوروش بزرگ
چهارشنبه 8 آبانماه سال 1387 23:36
روز 29 اکتبر، روز کورش بزرگ، و سالگرد صدور اولین منشور حقوق بشر، را گرامی بداریم . 25 قرن قبل، در زمانه ای که توحش بر زندگی انسان ها چیرگی داشت، بیانیه ای انسان مدارانه و متمدنانه بر کتیبه ای خطاب به مردم «چهار گوشه جهان» نوشته شد که به مسایلی مهم در ارتباط با حقوق انسان می پرداخت؛ مسایلی که نه تنها در آن زمانه که قرن...
-
یک ساعت
سهشنبه 16 مهرماه سال 1387 17:29
مرد دیر وقت، خسته از کار به خانه برگشت.دم در پسر ۵ساله اش را دید که در انتظار او بود: - سلام بابا! یک سوال از شما بپرسم؟ - بله حتما چه سوالی؟ - بابا ! شما برای هر ساعت کار چقدر پول می گیرید؟ مرد با ناراحتی پاسخ داد این به تو ارتباطی ندارد.چرا چنین سوالی می کنی؟ فقط می خواهم بدانم. - اگر باید بدانی بسیار خوب می گویم:۲۰...
-
تنهایی
پنجشنبه 4 مهرماه سال 1387 14:50
رنج تلخ است ولی وقتی آن را به تنهایی می کشیم تا دوست را به یاری نخوانیم، برای او کاری می کنیم و این خود دل را شکیبا می کند طعم توفیق را می چشاند و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای ست "تنها" خوشبخت بودن در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است در...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 1 مهرماه سال 1387 21:17
پروردگارا به من آرامش ده تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم دلیری ده تا تغییر دهم آنچه را که می توانم تغییر دهم بینش ده تا تفاوت ایندو را دریابم مرافهم ده تا متوقع نباشم دنیا و مردم آن مطابق میل من رفتارکنند
-
پایان دنیا
دوشنبه 25 شهریورماه سال 1387 18:23
دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است تقویمش پر شده بود و تنها دو روز تنها دو روز خط نخورده باقی بود . پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد . داد زد و بد وبیراه گفت ،خدا سکوت کرد جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت خدا سکوت کرد آسمان و زمین را به هم ریخت خدا سکوت...
-
کاش
جمعه 15 شهریورماه سال 1387 19:04
خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است چه رنجی میکشد آن کس که انسانست واحساس است.. کاش می دانستم زندگی کوتاست... کاش از ثانیه های زندگی لذت می بردیم... کاش قلبی رو برای شکستن انتخاب نمی کردیم.... کاش همه را دوست داشتیم کاش معنی صداقت را ما هم می فهمیدیم کاش دلهایمان دریایی می شد کاش می...
-
همسر
چهارشنبه 13 شهریورماه سال 1387 21:07
اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است، دست شو گرفتم و گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم، انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که...
-
مهربان ترین خدا
شنبه 2 شهریورماه سال 1387 16:35
مهربان ترین خدا... گفتم : خدای من ، دقایقی بود در زندگانیم که هوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه ی دیروز بود و هراس فردا بر شانه های صبورت بگذارم ، آرام برایت بگویم و بگریم ، در آن لحظات شانه های تو کجا بود ؟ گفت: عزیز تر از هر چه هست ، تو نه تنها در آن لحظات دلتنگی که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی ،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 13 مردادماه سال 1387 22:36
در افسانهها آمده، روزی که خداوند جهان را آفرید، فرشتگان مقرب را به بارگاه خود فراخواند و از آنها خواست تا برای پنهان کردن راز زندگی پیشنهاد بدهند. یکی از فرشتگان به پروردگار گفت: خداوندا، آنرا در زیر زمین مدفون کن. فرشته دیگری گفت: آنرا در زیر دریاها قرار بده. و سومی گفت: راز زندگی را در کوهها قرار بده. ولی خداوند...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 6 مردادماه سال 1387 00:04
اگر قرار است برای هر چیزی زندگی خود را خرج کنیم بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند یا نوازشی عاشقانه کنیم "شکسپیر "
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 28 تیرماه سال 1387 22:03
نشنال جئوگرافیک: پارس؛ روح باستانی ایران زمین نشریه آمریکایی نشنال جئوگرافیک در آخرین شماره خود مقاله ای با عنوان «پارس، روح باستانی ایران» به چاپ رسانده است که در آن نویسنده به شرح سفر خود به ایران و نقاط باستانی آن می پردازد و اینکه ایرانیان تا چه اندازه هویت خود را در پیوند با ایران باستان می بینند. نویسنده این...
-
خدا و گنجشک
دوشنبه 17 تیرماه سال 1387 23:03
روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت . فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند و خدا هر بار به فرشتگان این گونه می گفت " . می اید ، من تنها گوشی هستم که غصه هایش را می شنود و یگانه قلبی ام که دردهایش را در خود نگه می دارد و سر انجام گنجشک روی شاخه ای از درخت دنیا نشست . فرشتگان چشم به لبهایش دوختند ، گنجشک هیچ نگفت و خدا لب به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 17 تیرماه سال 1387 22:49
اگر امروز که بیدار شدی بیشتر احساس سلامت کردی تا مریضی ، تو خوشبخت تر از یک میلیون نفری هستی که تا آخر این هفته بیشتر زنده نیستند. اگر هیچ وقت خطر جنگ را تجرب نکرده ای و تنهایی زندان را حس نکرده ای ، در شمار 500 میلیون نفر آدم خوشبخت دنیا هستی . اگر می توانی در یک جلسه مذهبی شرکت کنی بدون اینکه اذیت و آزار، دستگیری ،...