دو روز مانده به پایان جهان تازه فهمید که هیچ زندگی نکرده است تقویمش پر شده بود و تنها دو روز تنها دو روز خط نخورده باقی بود. پریشان شد و آشفته و عصبانی نزد خدا رفت تا روزهای بیشتری از خدا بگیرد. داد زد و بد وبیراه گفت ،خدا سکوت کرد جیغ کشید و جار و جنجال راه انداخت خدا سکوت کرد آسمان و زمین را به هم ریخت خدا سکوت کرد به پر و پای فرشته ها و انسان پیچید خدا سکوت کرد کفر گفت و سجاده دور انداخت خدا سکوت کرد دلش گرفت و گریست و به سجاده افتاد خدا سکوتش را شکست و گفت : عزیزم اما یک روز دیگر هم رفت تمام روز را به بد و بیراه و جار و جنجال از دست دادی تنها یک روز دیگر باقی است بیا و لااقل این یک روز را زندگی کن لا به لای هق هقش گفت : اما با یک روز ؟ با یک روز چه کار می توان کرد ؟ خدا گفت : آن کس که لذت یک روز زیستن را تجربه کند ، گویی که هزار سال زیسته است و آنکه امروزش را در نمی یابد ، هزار سال هم به کارش نمی آید و آنگاه سهم یک روز زندگی را در دستانش ریخت و گفت حالا برو و زندگی کن او مات و مبهوت به زندگی نگاه کرد که در گوی دستانش می درخشید اما می ترسید حرکت کند ، می ترسید راه برود ، می ترسید زندگی از لای انگشتانش بریزد قدری ایستاد بعد با خودش گفت : وقتی فردایی ندارم ، نگه داشتن این یک روز چه فایده ایی دارد بگذار این مشت زندگی را مصرف کنم آن وقت شروع به دویدن کرد زندگی را به سر و رویش پاشید زندگی را نوشید و زندگی را بویید و چنان به وجد آمد که دید می تواند تا ته دنیا بدود می تواند بال بزند می تواند او درآن یک روز آسمان خراشی بنا نکرد ، زمینی را مالک نشد ، مقامی را به دست نیاورد اما اما درهمان یک روز دست بر پوست درخت کشید ، روی چمن خوابید کفش دوزکی را تماشا کرد ، سرش را بالا گرفت و ابرها را دید و به آنها که او را نمی شناختند سلام کرد و برای آنها که او را دوستش نداشتند از ته دل دعا کرد او در همان یک روز آشتی کرد و خندید سبک شد لذت برد و سرشار شد و بخشید و عاشق شد و عبور کرد و تمام شد او در همان یک روز زندگی کرد اما فرشته ها در تقویم خدا نوشتند امروز او در گذشت ، کسی که هزار سال زیسته بود .

 

شب یلدا

شب یَلدا یا شب چِله آخرین شب آذرماه، نخستین شب زمستان و درازترین شب سال است. ایرانیان و بسیاری از دیگر اقوام آن را مبارک می دارند و این شب را جشن می‎گیرند.

ایرانیان باستان با این باور که فردای شب یلدا با دمیدن خورشید، روزها بلندتر می‎شوند و تابش نور ایزدی افزونی می‌‌یابد، آخر پاییز و اول زمستان را شب زایش مهر یا زایش خورشید می‌خواندند و برای آن جشن بزرگی بر پا می‌کردند.

یلدا و جشن‌هایی که در این شب برگزار می‌شود، یک سنت باستانی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار می‌کرده‎اند. در این باور یلدا روز تولد خورشید و بعدها تولد میترا یا مهر است . بسیاری بر این باورند که ریشه‌ی پاس‌داشت شب چله میراث قوم کاسپیان‌ است . کاسپ‌ها از اولین اقوام آریایی هستند که وارد ایران شدند.ان‌ها مردمانی با چشم‌های کبودرنگ و موهای بور بودند که ابتدا در گیلان امروزی سکنی گزیدند و پس از چندی به نقاط دیگر ایران مهاجرت کردند . کاسپ‌ها قوم نیرومندی بودند و تمدن توانمندی را پایه‌گذاری کردند. از جمله تمدن‌های آبی (Hydraulic Civilizations) که می‌توان از زیگورات چغازنبیل، آسیاب‌ها و قنات‌های شوشتر به‌عنوان آثار باقی‌مانده از تمدن کاسپ‌ها نام برد. هم‌چنین پل‌های بسیاری با نام آناهیتا در سراسر ایران ساختند و با ساخت چهارتاقی‌هایی توانستند انحراف ٢٣ درجه‌ی مدار زمین در گردش به دور خورشید را اندازه‌گیری کنند . کاسپ‌ها با استفاده از این ابزار به تقویمی دقیق دست یافتند و دریافتند که پس از آخرین شب پاییز بر طول روزها اندک‌اندک افزوده شده و از طول شب‌های سرد کاسته می‌شود. این جشن در ماه پارسی «دی» ( تولد دوباره خورشید ) قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد. واژه ی روز ( DAY ) در زبان انگلیسی ( که همریشه با زبانهای کهن آریایی است ) نیز از نام این ماه برگرفته شده است . نور، روز و روشنایی خورشید، نشانه‌هایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانه‌هایی از اهریمن. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر می‌برند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاه‌تر نشانه‌ای از غلبهٔ تاریکی و اهریمن بر زمین . یلدا برگرفته از واژه‎ای سریانی است و مفهوم آن « میلاد» است . ( برخی بر این عقیده اند که این واژه در زمان ساسانیان که خطوط الفبا از راست به چپ نوشته می شده , وارد زبان پارسی شده است ) . بعد از هجرت گسترده ی مسحیان در زمان کشتار امپراطوری روم به ایران و منطقه های آسیای صغیر . هنگام توسعه‌ی آیین مهر در اروپا، مراسم شب چله به عنوان روز زایش مهر و نور و راستی با شکوه تمام برگزار می‌شده است و پس از استیلای مسیحیت در اروپا، آداب و رسوم آیین مهر که در زندگی مردم و به‌خصوص در میان رومیان نفوذ کرده بود هم‌چنان باقی ماند و با آمدن دین جدید رنگ نباخت . تا سال ٣٥٠ میلادی تمام فرقه‌های مختلف مسیحیت متفق‌القول روز ششم ژانویه را روز میلاد مسیح می‌دانستند ولیکن نفوذ آیین مهر کلیسای روم را بر آن داشت تا روز تولد عیسی مسیح را مطابق با تولد مهر یا میترا قرار دهد تا از التقاط این دو مناسبت نفوذ بیشتری بر زندگی مردم داشته باشد و بزرگ‌ترین جشن آیین مهر را در خود حل کنند . با قدرتمند شدن کلیسای رم و پس از گذشت زمان، فرقه‌های دیگر مسیحیت به این سمت و سو گرویدند. لیکن هنوز کلیسای ارمنی و ارتدوکس شرقی روز ششم ژانویه را روز میلاد مسیح می‌دانند . آن‌چه از نظر پژوهشگران مسلم است این است که ٢١ یا ٢٥ دسامبر با توجه به اشاره‌های انجیل به فصل زراعت و اعتدال هوا و هم‌چنین تاریخ دوران اولیه‌ی مسیحیت ، روز میلاد عیسی مسیح نیست و نفوذ آیین مهر در رسوم کلیسا نیز غیرقابل‌انکار است . نخستین مایه‌های جشن کریسمس وایلانوت میراث و هدیه‌ی ایران کهن به جهانیان است که خود تا به امروز در زنده‌نگه‌داشتن آن کوشیده‌است . ایرانیان باستان این شب را شب تولد الهه مهر «میترا» می‎‎پنداشتند، و به همین دلیل این شب را جشن می‎گرفتند و گرد آتش جمع می‎شدند و شادمانه رقص و پایکوبی می کردند.آن گاه خوانی الوان می گستردند و « میزد» نثار می کردند. «میزد» نذری یا ولیمه‎ای بود غیر نوشیدنی، مانند گوشت و نان و شیرینی و حلوا، و در آیین‎های ایران باستان برای هر مراسم جشن و سرور آیینی، خوانی می گستردند که بر آن افزون بر آلات و ادوات نیایش، مانند آتشدان، عطردان، بخوردان، برسم و غیره، برآورده‎ها و فرآورده‎های خوردنی فصل و خوراک‎های گوناگون، از جمله خوراک مقدس و آیینی ویژه ای که آن را « میزد» می نامیدند، بر سفره جشن می نهادند. ایرانیان گاه شب یلدا را تا دمیدن پرتو پگاه در دامنه‌ی کوه‌های البرز به انتظار باززاییده‌شدن خورشید می‌نشستند. برخی در مهرابه‌ها (نیایشگاه‌های پیروان آیین مهر) به نیایش مشغول می شدند تا پیروزی مهر و شکست اهریمن را از خداوند طلب کنند و شبهنگام دعایی به نام «نی ید» را می خوانند که دعای شکرانه نعمت بوده است . روز پس از شب یلدا (یکم دی ماه) را خورروز ( روز خورشید ) و دی گان؛ می خواندند و به استراحت می پرداختند و تعطیل عمومی بود ( خرمدینان , این روز را خرم روز یا خره روز می نامیدند ) . در این روز عمدتاً به این لحاظ از کار دست می کشیدند که نمی خواستند احیاناً مرتکب بدی کردن شوند که میترائیسم ارتکاب هر کار بد کوچک را در روز تولد خورشید گناهی بسیار بزرگ می شمرد.

 تاثیر یلدا در جشن های دیگر اقوام

  • امری که از شواهد تاریخی حکایت می کند این است که بیشتر رسوم دین مسیحیت از مهرپرستی و یا میتراییسم برگرفته شده است . مانند تولد مسیح در یک آقل که برگرفته شده از تولد میترا در غار است و همچنین شب میلاد مسیح که مصادف با یلدا می باشد , نیز از این آیین کهن آریایی گرفته شده است و همچنین درخت سرو و کاج که در آیین مهر با ستاره ای بر فرازش تزیین می شد . ( ستاره نشانه ایست که بازرگانان را راهنمایی می کند تا به میترا در غار برسند - درخت سرو را از این روی دوست داشتند که نماد آزادگی و مقاومت در برابر تاریکی بود که آثارش را در ادبیاتمان می توانیم به وفور بیابیم - درخت کاج از این روی در کشورهای اروپایی مرسوم شد که محیط طبیعی آنها برای رویش کاج بهتر بود ) . همچنین کلمه‌ی نوئل از ریشه‌ی رومی ناتال به معنی تولد است و همان‌گونه که ذکر شد نام جشن رومیان ناتالیس اینوکتوس بوده‌است . بابانوئل با کلاهی شبیه کلاه موبدان آیین مهر ظاهر می‌شود.
  • در حدود ٤٠٠٠ سال پیش در مصر باستان جشن « باززاییده‌شدن خورشید »، مصادف با شب چله، برگزار می‌شده است. مصریان در این هنگام از سال به مدت ١٢ روز، به نشانه‌ی ١٢ ماه سال خورشیدی، به جشن و پای‌کوبی می‌پرداختند و پیروزی نور بر تاریکی را گرامی می‌داشتند. هم‌چنین از ١٢ برگ نخل برای تزیین مکان برگزاری جشن استفاده می‌نمودند که نشانه‌ی پایان سال و آغاز سال نو بوده است.
  • در یونان قدیم نیز , اولین روز زمستان روز بزرگ‌داشت خداوند خورشید بوده است و آ‌ن را خورشید شکست‌ ناپذیر، ناتالیس انویکتوس، می‌نامیدند( که از ریشه ی کلمه ی ناتال که در بالا اشاره شد برگرفته شده است و معنی اش , میلاد و تولد است ) . ریشه های یلدا در جشن دیگر مرسوم در یونان نیز باقی مانده است از مهمترین این جشن های می توان به جشن ساتورن اشاره کرد.
  • در قسمت‌هایی از روسیه‌ی جنوبی , هم‌اکنون جشن‌های مشابهی به‌مناسبت چله برگزار می‌کنند. این آیین‌ها شباهت بسیاری با مراسم شب چله دارد. پختن نان شیرینی محلی به صورت موجودات زنده، بازی های محلی گوناگون، کشت و بذر پاشی به صورت تمثیلی و باز سازی مراسم کشت، پوشانیدن سطح کلبه با چربی، گذاشتن پوستین روی هره پنجره ها، آویختن پشم از سقف، پاشیدن گندم به محوطه حیاط، ترانه خوانی و رقص و آواز و مهم تر از همه قربانی کردن جانوران از آیین های ویژه این جشن بوده و هست . یکی دیگر از آیین های شب های جشن، فالگیری بود و پیشگویی رویدادهای احتمالی سال آینده. همین آیین ها در روستاهای ایران نیز کم و بیش به چشم می خورند که نشان از همانندی جشن یلدا در ایران و روسیه دارند.
  • یهودیان نیز در این شب جشنی با نام «ایلانوت» (جشن درخت) برگزار می‌کنند و با روشن‌کردن شمع به نیایش می‌پردازند.
  • آشوریان نیز در شب یلدا آجیل مشکل گشا می خُرند و تا پاسی از شب را به شب نشینی و بگو بخند می گذرانند و در خانواده های تحصیل کرده آشوری تفال با دیوان حافظ نیز رواج دارد.
  • نخستین روز زمستان در نزد خرمدینانی که پیرو مزدک هستند نیز سخت گرامی و بزرگ دانسته می‌شود و از آن با نام «خرم روز» ( خره روز ) یاد می‌گردد و آیین‌هایی ویژه در آن روز برگذار می شود . این مراسم و نیز سالشماری آغاز زمستان هنوز در میان برخی اقوام دیده می‌شود که نمونه آن تقویم محلی پامیر و بدخشان (در شمال افغانستان و جنوب تاجیکستان) است.

جشن یلدا و عادات مرسوم در آن

در آیین کهن , بنابر یک سنت دیرینه آیین مهر شاهان ایرانی در روز اول دی‌ماه تاج و تخت شاهی را بر زمین می‌گذاشتند و با جامه‌ای سپید به صحرا می‌رفتند و بر فرشی سپید می‌نشستند. دربان‌ها و نگهبانان کاخ شاهی و همه‌ی برده‌ها و خدمت‌کاران در سطح شهر آزاد شده و به‌سان دیگران زندگی می‌کردند. رئیس و مرئوس، پادشاه و آحاد مردم همگی یکسان بودند( صحت این امر موکد نیست , شاید تنها افسانه باشد ) . جشن یلدا در ایران امروز نیز با گرد هم آمدن و شب‎نشینی اعضای خانواده و اقوام در کنار یکدیگر برگزار می‎شود. متل گویی که نوعی شعرخوانی و داستان خوانی است در قدیم اجرا می شده است به این صورت که خانواده ها در این شب گرد می آمدند و پیرتر ها برای همه قصه تعریف می کردند . آیین شب یلدا یا شب چله، خوردن آجیل مخصوص، هندوانه، انار و شیرینی و میوه‌های گوناگون است که همه جنبهٔ نمادی دارند و نشانهٔ برکت، تندرستی، فراوانی و شادکامی هستند , این میوه ها که اکثرا" کثیر الدانه هستند , نوعی جادوی سرایتی محسوب می شوند که انسان ها با توسل به برکت خیزی و پر دانه بودن آنها , خودشان را نیز مانند آنها برکت خیز می کنند و نیروی باروی را در خویش افزایش می دهند . در این شب هم مثل جشن تیرگان، فال گرفتن از کتاب حافظ مرسوم است. حاضران با انتخاب و شکستن گردو از روی پوکی و یا پُری آن، آینده‌گویی می‌کنند.

 نگاهی دیگر

درازترین شب سال، شب اول برج جدی. شب چله بزرگ زمستان. این کلمه در سریانی به معنی میلاد است. چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق می‌کردند از اینرو بدین نام نامیدند.

منبع:fa.wikipedia.org

سالگرد شهادت میرزا کوچک خان

                        عشق به دیگری ضرورت نیست حادثه است .


                         عشق به وطن ضرورت است نه حادثه .

 

 

 

                                         

میرزا در واقعه مشروطیت به انقلابیون پیوست . او بانی جنبش جنگل بود که بتاریخ ۱۲۹۳ ه.ش. شروع به مبارزه مسلحانه بر ضد ارتش خارجی داخل خاک ایران و بریگاد قزاق، که زیر دست افسران روسی تعلیم و تربیت شده بودند، زد. تعداد زیادی از انقلابیون جنگل هم در درگیریهای مسلحانه با لشکران انگلیس، روسیه و ارتش سلطنتی قاجار کشته شدند.

جنگلی ها هدف خود را "اخراج نیروهای بیگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری دولتی مردمی" اعلام می کردند. در همین راستا در روز یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۲۹۹ هجری شمسی قوای جنگل با انتشار بیانیه‌ای تشکیل کمیته انقلاب سرخ ایران و الغاء اصول سلطنت و تأسیس حکومت جمهوری را اعلام نمودند

 او بارها در برابر مردم گیلان هدف از نهضت خود را احیای ایران اعلام کرد و یادآور

شد که میرزا کوچک هرگز اسلحه را از خود دور نمی کند، مگر وقتی که مطمئن باشد،

افراد ایرانی از تجاوز متجاوزان بیگانه و ستمکاران داخلی مصون و از امنیت و رفاه

برخوردار هستند .

شبیخونهای بسیار فراوان   قوای قزاق  نیروهای جنگل را وادار به عقب نشینی نمودند و بعضی از سران تسلیم یا کشته شدند. میرزا باتّفاق تنها یار وفادارش، گائوک آلمانی معروف به هوشنگ، جهت رفتن به نزد عظمت خانم فولادلو، که همیشه از میرزا حمایت می‌کرد، به کوهای خلخال زدند ولی دچار بوران و طوفان گردیدند و سرانجام زیر ضربات خرد کننده سرما و برف بتاریخ ۱۱ آذر ۱۳۰۰، هنگامی که میرزا هوشنگ را به کول گرفته بود، از پای در آمدند.

امروز که در شهرهای گیلان شعر  بزرگداشت او را میخواندند به نام او توجه یی می کنم

 

 (میرزا کوچک خان جنگلی) و ناگهان یاد شعر مرحوم شیون فومنی افتادم که میگفت:

 

«چرا گی، میرزای خان؟ خان اون کوچیکه کنه، اونی که رعیت خونه بخورده بو خان بو»

 

(چرا به او خان میگویید خان او را کوچک میکند، آنکس که خون رعیت را خورده بود خان بود)

 

 

و  شیون در جای دیگر از عزت او میگوید:

 

«به دنیا زنده ننستی  نه شیخ نه شاه»

 

(در دنیا نه شاه و نه شیخ را  به حساب نمی آورد).

 

 

              میرزای عزیز

 

              هنوز بوی مردانگی و شجاعت تو در جنگلهای گیلان پیچیده است.

 

              ستاره آزادی خواه گیلان یادت را همواره گرامی میداریم...

 

 

  

                                   ایران هرگز نام وطن پرستان را فراموش نمیکند

 

 

 به نقل از وبلاگ:http://ashnatarin-gharibe.blogsky.com

نهراس

نهراس ! هراس تو همانند ترس کودکی است که پدری توانگر دارد اما نگران تهیه غذایش است.
تو پدری توانگر داری. به "او" روی کن . به "او" توکل کن . همه چیز را از "او" بخواه و آنگاه موهبت درست در زمان درست در دامنت فرو خواهد نشست.

Hello yahoo we are iranian people

 

Yahoo mail website has recently removed "Iran" from the list of world countries in its signup page!

We, the nation of Iran, assume it contrary to professional ethics to deny a nation and violate fundamental human rights for any reason, including the so-called political tensions between states and governments. 

We, therefore, ask Yahoo! to add Iran to the mentioned list again and officially provide a plausible explanation for offending thousands of Persian Yahoo! users by removing their country name.

Iran is a country with 7000 years of glorious, rich heritage and extensive history, a land in which lots of great artists, scientists and distinguished individuals have been flourished throughout the ages

You can easily find the great Iran (Ancient Persia) on the world map, shaped like a sweet cat and shining as an eternal star in the sky of peace and friendship among nations. 

خودگردانی یا دستیار گردانی بیمارستانها

 

در حال حاضر بیش از 840 بیمارستان در کشور فعال است. از این تعدا د بیش از 500 بیمارستان دولتى هستند که بیش از نیمى از آنها آموزشی اند. بار عمده کار بیمارستا نها بر دوش دستیاران تخصصى پزشکى و اینترن هاست.

 دستیاران باوجو د مبلغ دریافتی ناچیز، درآمدزایی فوق العاده ای برای بیمارستا نها دارند. درآمدزایى یک دستیار برای بیمارستا نها با احتساب میانگین ده ویزیت روزانه از بیماران بستری و ویزیت پنجاه بیمار در هر کشیک و ده کشیک در هر ماه، ماهیانه بیش از دو میلیون تومان است. با احتساب حقوق متوسط 250 هزار تومانى دستیاران،

دانشگا هها از دستیاران خو د درآمد سرشارى را کسب مى کنند

وضعیت فعلى دستیاران

مشکل خوابگاه دستیاران از دو سال پیش جدى شد. به همین دلیل دستیاران سال یک و دو درگیر این مشکل هستند. دانشگاه براى کمک به دستیاران وام و دیعه مسکن پر داخت مى کند. این وام در حدو د دو میلیون و پانصد هزار تومان است که آن هم در سا لجارى در بعضى از دانشگا هها (به طو رمثال دانشگاه علوم پزشکى ایران) پر داخت نشده است. حتى اگر این وام پر داخت شو د جوابگوى نیاز مسکن دستیاران نیست. براى مثال براى اجاره آپارتمانى 60 مترى در منطقه خیابان نواب صفوى حدو د 5 میلیون تومان پول پیش و ماهى 100 هزار تومان اجاره لازم است و یا در خیابان کارگر جنوبى براى اجاره خان هاى 40 مترى یک میلیون تومان پول پیش و ماهى 250 هزار تومان اجاره مى گیرند. مشکل اسکان دستیاران آنقدر جدى است که بعضى از دستیاران مجرد به ناچار در پاویون زندگى مى کنند.

اگر دستیاران متأهل باشند و یا بیمارستان پاویون کوچکى داشته باشد، مشکل چند برابر مى شو د. در حال حاضر بیشتر دستیاران در منزل اقوام، مسافرخانه ها، منزل دستیاران سال بالاتر و یا اقامتگا ههاى دولتى زندگى مى کنند. هیچ کدام از این گزینه ها امکان اسکان دائمى را براى دستیاران متأهل به وجو د نمى آورد. دستیاران متأهل همراه خانوا ده مجبور هستند مدت کمى در هر مکان بمانند و دوباره به دنبال سرپناه دیگرى باشند.

 

حقوق دریافتى دستیاران در کشورهاى دیگر دنیا

در ایالات متحده، ساعت کارى دستیاران حداکثر ۳۲۰ساعت در ماه است. شیفت کارى بیشتر از24 ساعت ممنوع است و بعد از 24 ساعت، دستیاران

دیگر مسئولیت قانونى ندارند. پر داخت حقوق دستیاران مطابق جدول زیر است:

34000 دلار در سال دستیار سال اول 46000

37000 دلار در سال دستیار سال دوم 47000

38000 دلار در سال دستیار سال سوم 49000

39000 دلار در سال دستیار سال چهارم 52000

52000 دلار در سال دستیار سال پنجم 55000

2000 دلار بیشتر رزیدنت ارشدنیز بیش از 3500دریافت مى کند. همچنین از نظر اسکان، خوابگاه و یاوامهای بانکی مناسب برای دستیاران در نظر گرفته 

 مى شو د. در بسیارى از کشورهاى پیشرفته پذیرش در دوره دستیارى به معنى برخور دارى ازرفاه و درآمد مالى بسیار بالاست.

حقوق و مزایاى کارى دستیاران در ایران

آزمون دستیارى در واقع سختترین رقابتى است که پزشکان مشتاق به 

ادامه تحصیل با آن روبر ومى شوند. مطالعه 23 درس بالینى و غیربالینى در قالب حداقل 25 کتاب از رفرانسهاى متفاوت، کار بسیار دشوارى است. بیش از بیست هزار پزشک عمومى در امتحان شرکت مى کنند و کمتر از ده درصدآنها پذیرفته مى شوند. پذیرفته شدگان حقوقى معا دل230 هزار تومان ( دستیاران مجر د){ ما هنوز همون ۲۰۵ هزار تومن سال قبل را میگیریم و هنوز حقوقمون به ۲۳۰ تومن نرسیدهتا 285 هزار تومان( دستیاران متأهل) دریافت مى کنند.

 با یک حساب سا ده مشخص مى شو د که دریافتى دستیاران کمتر از هزار تومان در ساعت است. دستیاران رشته هاى مختلف 10 تا 20 کشیک در ماه دارند. بنا بر قوانین فعلی، دستیاران حق هیچگونه فعالیت درمانی درآمدزا را ندارند و برخلاف سایر پزشکان شاغل در دستگا ههای دولتی، حق محرومیت از مطب نیز نمی گیرند. به دستیاران بن کتاب و بیمه درمانی تعلق نمی گیر د و تنها مى توانند از وام ضرورى، وام از دواج و وام و دیعه مسکن استفا ده کنند. بیشتر این وا مها به دلیل کمبو د منابع مالى دانشگا هها پر داخت نمى شو د.

شوراى صنفى دستیاران

دستیاران با وجو د اینکه پزشک عمومى هستن اما چندان مور د توجه سازمان نظام پزشکى قرا ر نمى گیرند. از سوى دیگر در دانشگاه هم از فعالیتهاى صنفى دانشجویان فاصله زیا دى دارند. جز اعتراض به افزایش ظرفیت پذیرش دستیار، هیچ فعالیت صنفى دیگرى از دستیاران دیده نمى شو د.

 منبع: دو هفته نامه طبیب شماره ۳۴ آذر ۸۶ انتشارات تیمورزاده

 پسرهرزمان که دخترک را می دید برایش سیب می آورد ،دختر هیچگاه سیب هارا نمی خورد ، می گفت "می برم و می خورم " .همیشه می گفت عجب سیب های خوشمزه بودند . روزیکه پسر به خانه دختر رفت در اتاق سیب های زیادی را دید که از سقف اتاق آویزان بودند . دختر تمام سیب ها نخورده بود و همه سیب های نخورده را با نخ به سقف آویخته بود . دختر می گفت :" هرگاه خواستم به سیب گازبزنم ، دیدم این سیب قلب توست و آکنده از عشق " قلب را برای همیشه پیش خودم نگهداشته ام .

دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان

دعای روز هجدهم ماه مبارک رمضان


دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان

دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان


دعای روز ششم ماه مبارک رمضان

دعای روز ششم ماه مبارک رمضان


 

دعای روز پنجم

بخشی از دعای امام سجاد علیه السلام در طلیعه ماه مبارک رمضان

سپاس خدایی را که ماه رمضان را بر امت اسلام اهدا نمود و آن را ماه پاکیزگی و تصفیه از گناهان قرار داد.

او که ماه رمضان را، ماه قیام – برای نماز در شبها – و یکی از راههای احسان قرار دارد.

خدایی که این ماه را بر ماههای دیگر برتری داد و آن را گرامی داشت و فضایل را در آن هویدا نمود.

خدایا ! ما را در شناخت این ماه و ادای حقش و دوری گزیدن از اعمال حرام توفیق ده، تا از دستان و پاهایمان در راه حرام استفاده نکنیم ، مال حرام نخوریم و زبانمان جز به بیان گهرهای قرآن ، پیامبر اکرم و ائمه معصومین علیه السلام گشوده نشود.

پروردگارا ! ما را در این ماه بر اوقات نمازهای یومیه و احکامش موفق فرما ، ما را در نماز همچون کسانی قرار ده که مراتب شایسته آنرا یافته اند .

الهی ! به ما توفیق عنایت فرما که در این ماه با نیکی و بخشش فراوان ، با خویشان خود رفتار نمائیم و با احسان از همسایگان جویا شویم.

خدایا ! کمک کن که مال خود را خالص و آراسته نماییم .



الهی ! توفیق ده که در این ماه به سوی تو تقرب جوییم .

بار خدایا ! ما را در توحید و عدم شرک نسبت به خود یاری فرما.

بار الها ! هر روز که از ماه رمضان می گذرد و از آن کاسته می شود ، از گناهان ما بکاه و با به پایان رسیدن روزهایش ، بدیها و گرفتاریها را دفع نما.

پروردگارا ! اگر در این ماه از راه راست عدول نمودیم، ما را هدایت فرما.


خواستم عشق رو تو دستام بگیرم ، ولی جا نشد . پس گذاشتمش تو جیبم ، ولی جا نشد . در کیفمو باز کردم ، ولی جا نشد . تصمیم گرفتم ببرمش توی اتاق ، ولی جا نشد . بنابراین یه خونه براش گرفتم ، ولی جا نشد . با خودم گفتم : یه باغ ! آره ! ولی جا نشد . پس گذاشتمش توی قلبم ، حالا دیگه جاش خوبه خوبه ... تازه می فهمم این که می گن دل آدم می تونه از دنیا هم بزرگتر باشه یعنی چی!

دستیاران تخصصی پزشکی خواستار خروج از زیر خط فقر شدند !


دستیاران تخصصی پزشکی خواستار خروج از زیر خط فقر شدند !
دستیاران رشته های تخصصی گروه پزشکی در نامه ای سرگشاده به مسئولان کشور اعلام کردند : دریافتی ماهیانه 205 هزار تومان برای دستیاران مجرد و 285 هزار تومان برای دستیاران متاهل با وجود اعلام خط فقر 400 هزار تومانی فاقد توجیه منطقی، قانونی، عرفی و شرعی است.
به گزارش خبرنگار مهر، شورای صنفی مرکزی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران در نامه سرگشاده ای نسبت به وضعیت رفاهی و معیشتی دستیاران اعتراض کردند.

این دستیاران در نامه خود یادآور شدند: فقدان نظام حقوقی منطقی و مدون و تشکل صنفی سازمان یافته، عدم حمایت سازمان نظام پزشکی از دستیاران علیرغم عضویت آنان در سازمان، فقدان فرصت و انگیزه کافی برای پیگیری مطالبات از نظر حجم سنگین محتوای آموزشی و وظایف درمانی، وجدان و نجابت حرفه ای سنتی حاکم بر رشته پزشکی، مقررات آموزشی و انظباطی سخت گیرانه حتی در قبال فعالیت های صنفی و ... همواره مانع پیگیری جدی مطالبات منطقی و قانونی دستیاران بوده حاصل این عوامل انبوهی از مطالبات برآورده نشده است.

اعضای شورای صنفی مرکزی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران اظهار داشتند: دستیاران رشته های تخصصی پزشکی، در حالیکه دارای مدرک پزشکی عمومی بوده عمدتاً در بیمارستان ها در کنار آموزش، به ارائه خدمات درمانی تخصصی اشتغال دارند. اما از نظر کمک هزینه دریافتی به عنوان تنها منبع درآمد زندگی شان با اقشار پائین تر از متوسط جامعه نیز قابل مقایسه نیستند.

این دستیاران با اشاره به میزان حقوقی که دریافت می کنند، گفتند: بار اصلی ارائه خدمات درمانی در بیمارستانهای دانشگاهی به عنوان مراکز عمده درمانی کشور بر دوش آنها قرار دارد و ادامه روند ارائه خدمات بدون حضور دستیاران حتی به مدت کوتاهی نیز غیر ممکن و بحران آفرین است اما دریافتی ماهیانه فقط 205 هزار تومان برای دستیاران مجرد و 285 هزار تومان برای دستیاران متاهل فاقد توجیه منطقی، قانونی، عرفی و شرعی است. دستیاران بر اساس قوانین فعلی، حق هیچگونه فعالیت درمانی درآمدزا را نداشته و برخلاف سایر پزشکان شاغل در دستگاههای دولتی در قبال این موضوع، حق محرومیت از مطب نیز نمی گیرند.

اعضای شورای صنفی مرکزی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران تأکید کردند: با توجه به اعلام خط فقر 400 هزار تومانی در تهران در حال حاضر دستیاران جزء قشر فقیر جامعه محسوب می شوند. به بیان دیگر با احتساب هزینه های سرسام آور زندگی دریافتی دستیاران حتی کفاف پرداخت اجاره بهای یک واحد مس***ی 70 متری در مناطق جنوبی بسیاری از شهرهای بزرگ را نمی دهد ، بقیه هزینه های زندگی بماند.

این دستیاران حجم کار دستیاران را با هیچ یک از قوانین فعلی همخوان نداستند و گفتند: تعداد زیاد کشیک های طاقت فرسا که در برخی رشته ها تا 20 کشیک در ماه نیز می رسد در کنار ساعات موظفی حضور روزانه دستیاران در بیمارستان ها به مدت 9 ساعت در روز، به طور میانگین ماهیانه حدود 400 ساعت کار سخت و پر استرس را برای دستیاران به همراه دارد که نه با قانون کار و نه با قانون استخدام کشوری همخوانی دارد و دریافتی دستیاران با این حجم کار اصلاً منطقی به نظر نمی رسد . با حساب ساده می توان دریافت که دستیار در قابل هر ساعت کار درمانی کمتر از یک هزار تومان دریافت می کند.

اعضای شورای صنفی مرکزی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران اظهار داشتند: دستیاران علی رغم مبلغ دریافتی ناچیزشان، درآمد زایی فوق العاده ای برای بیمارستان ها دارند. یک دستیار با احتساب میانگین 10 ویزیت روزانه بیماران بستری و ویزیت 50 بیمار در هر کشیک و 10 کشیک در هر ماه، ماهیانه بیش از 2 میلیون تومان برای بیمارستان ها درآمد زایی دارد. اما یک ریال از این مبلغ به دستیار تعلق نمی گیرد.

این دستیاران اضافه کردند : جالب آنکه دستیاران مسئولیت قانونی این بیماران را بر عهده دارند و برای اجتناب از پرداخت مبالغ سنگین دیه وارش در موارد احتمالی قصور، خودشان باید خود را بیمه مسئولیت مدنی پزشکان کنند و بیمارستان ها در این مورد هیچگونه مسئولیتی را نمی پذیرند ، نکته جالب دیگر اینکه دستیاران برای دریافت خدمات درمانی حتی در بیمارستان خودشان نیز بیمه نیستند و می توانند مانند سایر افراد با پرداخت 50 درصد حق بیمه، مشمول بیمه خدمات درمانی (در بیمارستان محل کار خودشان) شوند.

اعضای شورای صنفی مرکزی دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی تهران خاطرنشان کردند: دستیاران، دانشجو هستند اما دانشجویانی که بن کتاب، بیمه درمانی و خوابگاه به آنها تعلق نمی گیرد ! دستیاران موقع کم کردن مالیات از دریافتی ناچیزشان مثل کارکنان دولتی هستند اما با این تفاوت که حق الزحمه آنان بر پایه جداول و ضرایب کارکنان دولت پرداخت نمی شود! دستیاران پزشک و عضو نظام پزشکی هستند ولی نظام پزشکی در قبال آنها مسئولیتی را احساس نمی کند! دستیاران به راستی که هستند؟!

اعضای شورای صنفی مرکزی دانشگاه علوم پزشکی تهران این نامه را خطاب به رئیس جمهوری، وزیر بهداشت، اعضای کمیسیون بهداشت و درمان مجلس شورای اسلامی، اعضای آموزش و تحقیقات مجلس شورای اسلامی و ریاست سازمان نظام پزشکی منتشر کرده اند

مترسک و ترس

 

یکبار به مترسکی گفتم : "لابد از ایستادن در این دشت خلوت خسته شده ای."

گفت : "لذت ترساندن عمیق و پایدار است، من از آن خسته نمیشوم."

دمی اندیشیدم و گفتم : "درست است، چون که من هم مزه این لذت را چشیده ام."

گفت : "فقط کسانی که تنشان از کاه پرشده باشد این لذت را میشناسند."

آنگاه من از پیش او رفتم، و ندانستم که منظورش ستایش از من بود یا خوار کردن من.

یک سال گذشت و در این مدت مترسک فیلسوف شد.

هنگامی که باز از کنار او میگذشتم دیدم دو کلاغ زیر کلاهش لانه میسازند.

خدایا چرا من

 خدایا چرا من؟   

آرتو اشی قهرمان افسانه ای تنیس ویمبلدون به خاطر خونِ آلوده ای که در جریان یک عمل جراحی در سال 1983 دریافت کرد، به بیماری ایدز مبتلا شد و در بستر مرگ افتاد. او از سراسر دینا نامه هایی از طرفدارانش دریافت کرد. یکی از طرفدارانش نوشته بود: ?چرا خدا تو را برای چنین  بیماری انتخاب کرد او در جواب گفت

     در دنیا، 50 میلیون کودک بازی تنیس را آغاز می کنند. 5 میلیون نفر یاد می گیرند که چگونه تنیس بازی کنند.500 هزار نفر تنیس را در سطح حرفه ای یاد می گیرند.50 هزار نفر پا به مسابقات می گذارند. 5 هزار نفر سرشناس می شوند. 50 نفر به مسابقات ویمبلدون راه پیدا می کنند، چهار نفر به نیمه نهایی می رسند و دو نفر به فینال ... و آن هنگام که جام قهرمانی را روی دستانم گرفته بودم، هرگز نگفتم خدایا چرا من؟ و امرز هم که از این بیماری رنج می کشم، نیز نمی گویم خدایا چرا من؟

  به نقل از:

http://pezeshknevesht.persianblog.com

زنجیر عشق 

یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمیگشت خانه، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان توی برف ایستاده بود .اون زن برای او دست تکان داد تا متوقف شود. اسمیت پیاده شد و خودشو معرفی کرد و گفت من اومدم کمکتون کنم. زن گفت صدها ماشین از جلوی من رد شدند ولی کسی نایستاد، این واقعا لطف شماست .وقتی که او لاستیک رو عوض کرد و درب صندوق عقب رو بست و آماده رفتن شد, زن پرسید:" من چقدر باید بپردازم؟" و او به زن چنین گفت: " شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد¸همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی¸باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!" چند مایل جلوتر زن کافه کوچکی رو دید و رفت تو تا چیزی بخوره و بعد راهشو ادامه بده ولی نتونست بی توجه از لبخند شیرین زن پیشخدمتی بگذره که می بایست هشت ماهه باردار باشه و از خستگی روی پا بند نبود. . او داستان زندگی پیشخدمت رو نمی دانست¸واحتمالا هیچ گاه هم نخواهد فهمید. وقتی که پیشخدمت رفت تا بقیه صد دلار شو بیاره ، زن از در بیرون رفته بود ، درحالیکه بر روی دستمال سفره یادداشتی رو باقی گذاشته بود. وقتی پیشخدمت نوشته زن رو می خوند اشک در چشمانش جمع شده بود.در یادداشت چنین نوشته بود:" شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این چنین شرایطی بوده ام. و روزی یکنفر هم به من کمک کرد،همونطور که من به شما کمک کردم. اگر تو واقعا می خواهی که بدهیت رو به من بپردازی،باید این کار رو بکنی. نگذار زنجیر عشق به تو ختم بشه!". همان شب وقتی زن پیشخدمت از سرکار به خونه رفت در حالیکه به اون پول و یادداشت زن فکر میکرد به شوهرش گفت :"دوستت دارم اسمیت همه چیز داره درست میشه.


مرد ثروتمند

مرد ثروتمندی همراه با هشت پسر و دختر و نوه هایش در یک باغ بزرگ زندگی می کرد و با اینکه همه چیز داشت، نگران فرزندان و نوه هایش بودکه به خاطر ثروت او ، هیچ کدام کار نمی کردند و زحمت نمی کشیدند.

یک روز مرد ثروتمند فکری به سرش زد ... فردا صبح هر کدام از فرزندان و نوه ها که می خواستند از وسط جاده باغ بگذرند ، چشمشان به تخته سنگ بزرگی افتاد که راه عبور و مرور آنها را بسته بود . اما آنها نمی دانستند که مرد ثروتمند از پنجره اطاقش آنها را نگاه می کند.بدون اینکه به خودشان زحمت بدهند که لااقل سنگ را از سر راه خودشان یا بقیه ی اعضای خانواده بردارند ، از کنارش گذشتند و رفتند.خورشید کم کم داشت غروب می کرد و مرد ثروتمند از دیدن آن صحنه ها سخت متاثر شده بود که ناگهان متوجه شد که پیرمرد خدمتکار در حالی که لوازم زیادی در دست داشت ، همین که به تخته سنگ رسید ، لوازمش را پایین گذاشت و به هر سختی بود تخته سنگ را برداشت و آن را از سر راه دور کرد و ... که در همان لحظه چشمش به یک کیسه پر از صد دلاری افتاد. پیرمرد باغبان داخل کیسه را نگاه کرد تا صاحبش را پیدا کند ، که یادداشتی را وسط بسته های صد دلاری دید که نوشته بود : «هر سد و مانعی که سر راهتان باشد ، می تواند مسیر زندگیتان را تغییر دهد ، به شرط آنکه سعی کنید آن مانع را از سر راه بردارید!»

پیرمرد باغبان خوشحال بود ، اما پیرمرد ثروتمند به حال فرزندانش اشک می ریخت...

داستان یک ماهیگیر



یک تاجر آمریکایى نزدیک یک روستاى مکزیکى ایستاده بود که یک قایق کوچک

ماهیگیرى از بغلش رد شد که توش چند تا ماهى بود!

از مکزیکى پرسید : چقدر طول کشید که این چند تارو بگیرى؟

مکزیکى: مدت خیلى کمى!

آمریکایى: پس چرا بیشتر صبر نکردى تا بیشتر ماهى گیرت بیاد؟

مکزیکى: چون همین تعداد هم براى سیر کردن خانواده ام کافیه!

آمریکایى: اما بقیه وقتت رو چیکار میکنى؟

مکزیکى: تا دیروقت میخوابم! یک کم ماهیگیرى میکنم!با بچه هام بازى میکنم!

با زنم خوش میگذرونم! بعد میرم تو دهکده مىچرخم! یک لیوان شراب میخورم و با دوستام شروع میکنیم به گیتار زدن و خوشگذرونى! خلاصه مشغولم با این نوع زندگى!

آمریکایى: من تو هاروارد درس خوندم و میتونم کمکت کنم! تو باید بیشتر ماهیگیرى بکنى! اونوقت میتونى با پولش یک قایق بزرگتر بخرى! و با درآمد اون چند تا قایق دیگه هم بعدا اضافه میکنى! اونوقت یک عالمه قایق براى ماهیگیرى دارى!

مکزیکى: خب! بعدش چى؟

آمریکایى: بجاى اینکه ماهى هارو به واسطه بفروشى اونارو مستقیما به مشترىها میدى و براى خودت کار و بار درست میکنى...بعدش کارخونه راه میندازى و به تولیداتش نظارت میکنى... این دهکده کوچیک رو هم ترک میکنى و میرى مکزیکو سیتى! بعدش لوس آنجلس! و از اونجا هم نیویورک ...اونجاس که دست به کارهاى مهمتر هم میزنى...

مکزیکى: اما آقا! اینکار چقدر طول میکشه؟

آمریکایى: پانزده تا بیست سال!

مکزیکى: اما بعدش چى آقا؟

آمریکایى: بهترین قسمت همینه! موقع مناسب که گیر اومد میرى و سهام شرکتت رو به قیمت خیلى بالا میفروشى! اینکار میلیونها دلار برات عایدى داره!

مکزیکى: میلیونها دلار؟؟؟ خب بعدش چى؟

آمریکایى: اونوقت بازنشسته میشى! میرى به یک دهکده ساحلى کوچیک! جایى که میتونى تا دیروقت بخوابى! یک کم ماهیگیرى کنى! با بچه هات بازى کنى!

با زنت خوش باشى! برى دهکده و یک لیوان شراب بنوشى! و تا دیروقت با دوستات گیتار بزنى و خوش بگذرونى!!!

سال نو مبارک


من برای کشورم چه کردم
دکتر لویی پاستور 1832-1895 :
.... در حرفه ای که هستید نه اجازه دهید که به بدبینی های بی حاصل آلوده شوید و نه بگذارید که برخی لحظات تاسف بار که برای هر ملتی پیش می آید شما را به یاس و ناامیدی بکشاند.
در آرامش حاکم بر آزمایشگاه ها و کتابخانه هایتان زندگی کنید، نخست از خود بپرسید " برای یادگیری و خود آموزی چه کرده ام؟"سپس همچنانکه پیش می روید بپرسید: " من برای کشورم چه کرده ام؟"
و این پرسش را آنقدر ادامه دهید تا به این احساس شادی بخش و هیجان انگیز برسید که شاید سهم کوچکی در پیشرفت و اعتلای بشریت داشته اید.
اما هر پاداشی که زندگی به تلاش هایمان بدهد یا ندهد، هنگامی که به پایان تلاشمان نزدیک می شویم هر کداممان باید این حق را داشته باشیم که با صدای بلند بگوییم:
"من آنچه در توان داشته ام انجام داده ام."

پست تکراری - بخشی از نامه نامه چارلی چاپلین به دخترش

بخشی از نامه چارلی چاپلین به دخترش:





داستان آن دلقک گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن آواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد؛ این داستان من است. من طعم گرسنگی را چشیده ام و از اینها بیشتر؛ من رنج آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند؛ اما سکه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند؛ احساس کرده ام.

با این همه من زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند نباید حرف زد... . به دنبال تو نام من است: چاپلین. با همین نام چهل سال بیشتر مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آنچه آنان خندیدند؛ خود گریستم... .

چارلی اسپنسر چاپلین از یکی از کثیف ترین و شلوغ ترین محله های لندن سر بر افراشت؛ پدرش دایم الخمر بود ومادر خیاط او برای هر بلوزی که می دوخت؛ یک و نیم پنس دریافت می کرد.چاپلین تقریبا بر تمامی مهارت های سینمایی از بازیگری؛ تهیه کنندگی و کارگردانی تا نویسندگی سناریو؛ نمایش های کمدی و تراژدی تسلط کامل داشت و شخصیت ولگرد وی به عنوان محبوب ترین چهره طنز پرداز قرن بیستم شناخته شد. او به دلیل برخورداری از شخصیتی منحصر به فرد برای اولین بار عناصر موجد ترحم و تاثر را با کمدی تلفیق نموده و انواعی از فیلم های کلاسیک را خلق نمود که جذبه آنها بر عصر؛ فرهنگ و زمان تسلط بسیار یافت.

او سراینده آغاز ها بود و نه پایان ها؛ زیرا شخصیت ولگرد او بر پرده ذهن میلیون ها انسان همواره باقی می ماند. هارلکوین( دلقک) مچاله با شانه های کوچک شده؛ سر خود را به جلو نگاه داشته و در جاده ای ناهموار به مقصد روزگارانی بهتر؛ قدم بر می داشت. اگر چه در طول این راه با اندوه های بسیار ملول شد ولی همواره با شخصیت نفوذ ناپذیر خود و ارج نهادن به زندگی در یاد همگان باقی می ماند.

دو فرشته مسافر

 

دو فرشته مسافر در منزل خانواده ثروتمندی توقف کردند تا شب را در آنجا بگذرانند.آن خانواده گستاخی کردند و اجازه ندادند فرشته ها شب را در مهمانخانه داخل عمارت بگذرانند.بلکه به آنها فضای کوچکی از زیر زمین خانه را اختصاص دادند.

همان طور که فرشته ها مشغول آماده کردن بستر خود روی زمین سخت بودند فرشته پیرتر سوراخی در دیوار دید و روی آن را پوشاند. فرشته جوانتر علت را پرسید و او گفت: چیزها همیشه آن طور نیستند که به نظر می رسند.

شب بعد فرشته ها به خانه زوج کشاورز بسیار فقیر اما مهمان نوازی رفتند. پس از صرف غذای مختصری که داشتند آن زوج رختخواب خودشان را در اختیار فرشته ها قرار دادند تا شب را راحت بخوابند. صبح روز بعد فرشته ها آن زن و شوهر را گریان دیدند. تنها گاوشان که شیرش تنها ممر درآمدشان بود در مزرعه مرده بود.

فرشته جوانتر به خشم آمد و به فرشته پیرتر گفت: چه طور اجازه دادی چنین اتفاقی بیفتد؟ مرد اولی همه چیز داشت با این حال تو کمکش کردی. خانواده دومی چیزی نداشتند اما همان را هم با ما تقسیم کردند و با این حال تو گذاشتی گاوشان بمیرد.

فرشته پیرتر پاسخ داد: چیزها همیشه آن طور نیستند که به نظر میرسند. متوجه شدم که در سوراخ دیوار طلا پنهان کرده بودند از آن جا که صاحب خانه طماع و بخیل بود من سوراخ را بستم و مهر کردم تا دستش به آن طلا نرسد.

شب گذشته که در رختخواب آن کشاورز خوابیده بودیم فرشته مرگ به سراغ همسرش آمد. من در ازا گاو را به او دادم.

چیزها همیشه آن طوری نیستند که به نظر میرسند. هنگامی که اوضاع ظاهرا بر وفق مراد نیست اگر ایمان داشته باشید باید توکل کنید و بدانید که همواره هر چه پیش می آید به نفع شماست. فقط ممکن است تا مدت ها حکمتش را نفهمید.